سه شنبه - ۲۹ آبان ۱۴۰۳ Tuesday - 2024 19 November
قانون کمترین تلاش
طبق قانون «کمترین تلاش»، که یکی از معدود قوانین قطعی در روانشناسی است، انسانها همواره به دنبال راههای کمزحمتتر هستند.
در گذشته تصور میشد این گرایش برای صرفهجویی در منابع متابولیک تکامل یافته است زیرا در دوران شکار و گردآوری خوراک، هدر دادن انرژی میتوانست به قیمت جان تمام شود اما پژوهشهای اخیر این فرضیه را تایید نکردهاند.
دکتر شنهاو، عصبشناس دانشگاه برکلی و از نویسندگان مقاله پارادوکس تلاش میگوید: «برداشت اولیه ما چندان دقیق نبود.»
انسان گاهی نه به خاطر محدودیتهای فیزیکی، بلکه تنها به دلیل احساس سختی، کاری را دشوار میپندارد.
به عنوان مثال، مطالعات نشان دادهاند ورزشکاران در شرایط خستگی ذهنی (و نه جسمی) عملکرد ضعیفتری دارند که نشان میدهد رابطه پیچیدهتری میان تلاش و عملکرد وجود دارد.
اهمیت پیشرفت شغلی
کارمندان زیادی وجود دارند که با فکر کردن به شغل خود، هرگز فراتر از چیزی که هستند را نمی بینند. این افراد معمولاً به دستاوردهای کوتاه مدت فکر می کنند. برای مثال این دسته از افراد به جز درآمدی که ماهانه دریافت می کنند، هیچ مزیت یا فایده ای را برای شغل خود نمی دانند. اما بشریت به نوعی تکامل پیدا کرده است که همواره به دنبال پیشرفت و ارتقا خود باشد. اگر غیر از این بود، هیچ وقت دنیای اطراف ما این چنین پیشرفت نمی کرد و همچنان در عصر حجر به سر می بردیم.
فرقی ندارد که کارمند هستید و یا کسب و کار شخصی خود را مدیریت می کنید، در هر صورت شما هم در وجود خود احساس کمال گرایی را خواهید داشت، که به عنوان یکی از نیاز های اصلی انسان ها شناخته می شود. برای پاسخ دادن به این احساس وجودی خود، همواره باید به دنبال موفقیت بیشتر و ارتقا شرایط و موقعیت زندگی خودتان باشید. پیشرفت در کار و بیزینسی که انجام می دهید، باعث افزایش اعتماد به نفس، بیشتر شدن درآمد و در نهایت داشتن حسی بهتر نسبت به خودتان خواهد شد.
آیا در تمامی شغل ها می توان پیشرفت کرد؟
این روزها در جهانی زندگی میکنیم که هزاران کسب و کار و شغل مختلف در آن وجود دارد که هر کدام از آن ها دارای ویژگیها، مراحل، مشتریان، کارکنان و خدمات خاصی هستند. اما به طور کلی تمامی مشاغل را می توان به دو دسته کلی «مشاغل کارمندی و حقوقبگیری» و «مشاغل آزاد و خویشفرمایی» تقسیم کنیم. شاید اینطور فک کنید که مشاغل گروه دوم، شانس و پتانسیل بیشتری را برای ارتقا و پیشرفت دارند؛ اما واقعیت اینگونه نیست و در مشاغل گروه کارمندی هم می توانید در مسیر پیشرفت کاری قرار بگیرید.
یک کارمند نمونه که به نسبت کارمندان دیگر شرکت، مهارت های بیشتری را دارد و فعالیت او کارآمدتر است، حتماً امتیازات بسیار بیشتری هم نسبت به بقیه کارکنان دریافت خواهد کرد و حتی ممکن است با ارتقای شغلی، به جایگاه شغلی بالاتری منصوب شود. بنابراین تمامی افراد با توجه به شغل و جایگاه اجتماعی که دارند، می توانند به سمت بهتر شدن و ارتقا شغلی حرکت کنند. در واقع به عنوان یک کارمند نباید موقعیت شغلی خود را محدود بدانید و به جایگاه فعلی خود بسنده کنید.
آیا می توان در شغلی که به آن علاقه نداریم، پیشرفت کنیم؟
متاسفانه شرایط پیدا کردن شغل در کشور ما به گونه ای است که بیشتر افراد نمی توانند در حوزه مورد علاقه خود فعالیت کنند. همچنین بسیاری از فارغ التحصیلان به دلیل پیدا نکردن شغل مرتبط با رشته تحصیلی خود، در نهایت مجبور به انجام دادن شغل هایی می شوند که تخصص و علاقه ای به آن ندارند.
قطعاً افرادی که به شغل خود علاقه مند باشند، اصول و آیین پیشرفت در کار را هم با دقت بیشتری پیگیری خواهند کرد و به همین دلیل شانس بیشتری را برای پیشرفت شغلی دارند. اما اگر در ارتقا شغل و درآمد خود مصمم باشید، حتی در شغلی که علاقه ای به آن ندارید، پیشرفت امکان پذیر خواهد بود. برای این منظور تنها کافی است که اهداف و چشم انداز مشخصی را برای خودتان مشخص کرده باشید. برای آشنایی بیشتر با شغل مورد علاقه خود شما را دعوت به مطالعه مقاله از کجا بفهمیم به چه شغلی علاقه داریم می کنیم.
در ادامه یک نقشه راه و برنامه ای کامل را شرح خواهیم داد که به کمک آن می توانید در 10 قدم، به سمت جایگاه شغلی مطلوب خود حرکت کرده و اهداف خود را محقق کنید. البته توجه داشته باشید که این 10 مرحله تنها زمانی می توانند به شما کمک کنند که ترتیب ذکر شده را رعایت کرده باشید و آن ها را در زندگی شغلی و یا کسب و کار خود پیاده کنید.
اثر ایکیا و ارزشگذاری تلاش
یکی از جنبههای جالب پارادوکس تلاش در «اثر ایکیا» نمود مییابد: افراد برای محصولاتی که خودشان مونتاژ میکنند، ارزش بیشتری قائل میشوند، حتی اگر کیفیت آنها از محصولات مشابه آماده، پایینتر باشد.
این پدیده نشان میدهد تلاش شخصی میتواند به محصول نهایی ارزش افزوده ببخشد. این موضوع در حوزههای مختلف زندگی، از تحصیل گرفته تا کار و روابط شخصی، قابل مشاهده است.
ما نه تنها برای تلاشهای خودمان، بلکه برای تلاش دیگران هم ارزش قائلیم.
یک پژوهش نشان داده است وقتی به مردم میگویند ساختن یک اثر هنری مثل شعر یا یک نقاشی زمان زیادی برده، ارزش بیشتری برای آن قائل میشوند.
این پدیده که کیفیت یک اثر را با میزان تلاش صرف شده برای خلق آن میسنجیم، «قاعده تلاش» نامیده میشود.
به طور معمول نیز هرچه بیشتر برای کاری وقت و انرژی گذاشته میشود، نتیجهاش بهتر میشود. به همین خاطر مغز ما این رابطه را به صورت یک میانبُر ذهنی درمیآورد و هر چیزی را که حاصل تلاش زیاد میداند، خودبهخود بهتر ارزیابی میکند؛ چه واقعا بهتر باشد، چه نباشد.
تفاوتهای فردی در تجربه تلاش
ما نه تنها برای تلاش ارزش قائلیم بلکه گاهی به عمد راه سختتر را انتخاب میکنیم.
دکتر اینزلیخت و همکارانش در ۱۲ آزمایش نشان دادند که بیشتر مردم ترجیح میدهند خودشان کاری را انجام دهند تا این که تماشاچی انجام آن به وسیله کامپیوتر باشند.
به گفته اینزلیخت، یکی از دلایل این امر فرار از حس کسالت است: «چطور ممکن است مردم همیشه دنبال کار آسان باشند ولی از کسل شدن هم متنفر باشند؟ این نشان میدهد که ما فقط دنبال راه ساده نیستیم بلکه میخواهیم ذهنمان درگیر باشد.»
پژوهشهای عصبشناختی نشان میدهند افراد مختلف، سطوح متفاوتی از تلاش را تجربه میکنند.
این تفاوتها حتی در سطح مغزی نیز قابل مشاهده است.
اسکنهای اِمآرآی نشان دادهاند که گانگلیونهای پایه، نقش مهمی در ایجاد انگیزه برای تلاشهای ذهنی و فیزیکی دارند.
این یافتهها توضیح میدهند که چرا برخی افراد به راحتی چالشهای سخت را میپذیرند، در حالی که دیگران از آنها اجتناب میکنند.
مشکل مطلوب
پژوهشها نشان دادهاند «تلاش هوشمندانه» به یادگیری بهتر میانجامد.
در یک آزمایش آموزشی، مقایسه دو گروه دانشآموز نتیجه جالبی داشت: گروهی که متنی را یک بار مطالعه کردند، پس از یک هفته نسبت به گروهی که آن را دو بار خوانده بودند، مطالب را بهتر به یاد آوردند. دلیل این برتری، به احتمال فراوان به تلاش ذهنی بیشتر گروه اول برمیگردد.
رابرت بیورک، روانشناس شناختی، این پدیده را «مشکل مطلوب» مینامد زیرا چالش بیشتر در بازیابی اطلاعات، به یادگیری عمیقتر منجر میشود.
پشتکار اکتسابی
رابرت آیزنبرگر، روانشناس، در سال ۱۹۹۲ مفهوم «پشتکار اکتسابی» را معرفی کرد. طبق این نظریه، اگر به جای نتیجه کار، به تلاش افراد پاداش دهیم، آنها یاد میگیرند سختتر کار کنند.
تحقیقات او و همکارانش در کالج سیهنا نشان داد دانشآموزانی که برای کارهای سخت ذهنی پاداش میگرفتند، در فعالیتهای نامرتبط دیگر هم پشتکار بیشتری نشان میدادند.
اینزلیخت با آزمایشهای مدرنتر روی بازیهای رایانهای این نظریه را تایید کرد.
او مثال میزند که وقتی کودکی در نواختن پیانو پشتکار میآموزد، میتواند این ویژگی را در انجام تکالیف مدرسه یا فعالیتهای ورزشی هم به کار گیرد.
متخصصان تاکید میکنند باید از سنین پایین به کودکان آموخت سختی یک کار نشانه نادرست بودن آن نیست و شکست در اولین تلاش، نباید دلیلی برای رها کردن آن فعالیت باشد.
پژوهشها نشان میدهند درک ما از مفهوم تلاش میتواند فراتر از آموزش، بر روابط انسانی نیز اثر بگذارد.
همدلی نمونهای از این تاثیر است؛ اگرچه نیازمند کوشش است و همین باعث میشود گاهی از آن پرهیز کنیم اما پذیرش این تلاش میتواند به تقویت روابط ما کمک کند.
اینزلیخت این مفهوم را با واژه یونانی یودومونیا، «شکوفایی انسان» پیوند میزند و معتقد است لحظات معنادار زندگی با تلاش هدفمند شکل میگیرند.
او پیشنهاد میکند به جای سرگرمیهای غیرفعال، به فعالیتهای هدفمندی مانند درست کردن کاردستی، ورزش، حل معما و مشارکت اجتماعی روی آوریم.
انسانها ظرفیتهایی فراتر از تصور خود دارند که با پذیرش تلاش میتوانند به آنها دست یابند.
موفق بودن و رسیدن به مراتب بالاتر چیزی نیست که شما واقعاً میخواهید
“موفق” بودن از نظر حرفهای و در شغل در نهایت باید شما را خوشحال کند. اصلا کسی وجود دارد که از بالا رفتن پلههای ترقی ناراحت شود و بگوید این هدف من در زندگی نبوده است؟ هنوز هم شاهد هستیم در دانشگاهها افراد درباره اهداف خود این را بیان میکنند که دوست دارند در بهترین جایگاهها حضور داشته باشند و در شغل و حرفه خود پیشرفت کنند. اما اگر پیشرفت در شغل هدف نهایی شما نباشد، با ماندن در جایگاه کارشناس و بالاتر نرفتن به هیچ عنوان سرخورده نخواهید شد و از جایگاه خود نیز رضایت خواهید داشت.
ما افرادی را میشناسیم که هدف نهایی شغلی آنها “استاد” شدن در رشته خود بوده است. آنها بیش از دو دهه تلاش کردند که به هدف خود برسند و با این حال، وقتی که به آن رسیدند، فهمیدند که در نهایت آنقدرها که فکر میکردند این هدف برای آنها معنا نداشته است. در واقع، آنها دریافتند که در جایگاهی که بودند خوشحال و راضی بودند و تلاش آنها بیهوده بوده است.
دیدگاه خود را بنویسید